جوان آنلاین: مدیر شرکت خرید و فروش تجهیزات پزشکی که به اتهام قتل یکی از شرکایش بازداشتشده در آخرین اعترافاتش مدعی شد مقتول را با اسلحه خودش به قتل رساندم.
شامگاه پنجشنبه دهم خردادماه امسال سرایدار ساختمان تجاری در اطراف خیابان سهروردی تهران با اداره پلیس تماس گرفت و اعلام کرد مدیر عامل شرکتی در محل کارش به قتل رسیدهاست.
با اعلام این خبر، تیمی از مأموران پلیس به سرعت به ساختمان تجاری اعزام شدند و با جسد مرد میانسالی به نام فرجاد پشت میز کارش روبهرو شدند که با شلیک گلولهای به دهانش به قتل رسیدهبود.
خبر قتل مدیر عامل شرکت خیلی زود به قاضی سالار صنعتگر، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران اطلاع دادهشد و وی لحظاتی بعد همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حادثه تحقیقات خود را آغاز کرد.
سرایدار ساختمان که حادثه را به پلیس خبر دادهبود، گفت: «لحظاتی قبل همسر فرجاد با من تماس گرفت و گفت فرجاد به خانه برنگشته و نگران او است. پس از این تماس تلفنی شریک فرجاد هم تماس گرفت و از من خواست با کلید یدکی که دارم وارد محل کار فرجاد شوم از او خبری بگیرم. وقتی وارد دفتر کار او شدم با این صحنه هولناک روبهرو شدم.»
تخریب دوربین
نخستین تحقیقات نشان داد مقتول با شریکش ستار که تلفنی از سرایدار خواسته به دفتر فرجاد برود اختلاف مالی داشتهاست. مأموران در ادامه برای شناسایی ردی از قاتل به سراغ دوربینهای مداربسته ساختمان رفتند، اما دریافتند قاتل برای اینکه ردی از خود به جای نگذارد تلاش کرده به دوربینها آسیب برساند، اما به صورت کامل موفق نشدهاست. یکی از دوربینها نشان داد ستار چند ساعتی قبل از حادثه از دفتر کار مقتول بیرون آمده و پس از دقایقی وحشتزده از ساختمان خارج شده و پس از آن هم همسرش از دفتر کار شوهرش سراسیمه بیرون آمدهاست.
با به دست آمدن این اطلاعات مأموران احتمال دادند ستار قاتل است و به همین دلیل به دستور بازپرس جنایی به محل زندگی او رفتند و وی و همسرش را به عنوان مظنون در قتل مرد پولدار بازداشت کردند. مأموران در بازرسی از خانه مظنون لباسهای آغشته به خون ستار را کشف کردند که آثار باروت هم در آن دیده میشد.
اولین ادعا
ستار پس از انتقال به اداره پلیس ابتدا منکر قتل شد، اما وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد در ادعای عجیب گفت: «من با مقتول اختلاف میلیاردی داشتم و جلسات متعددی برای رفع اختلافمان با فرجاد گذاشتم، اما به نتیجه نرسیدم. روز حادثه اسلحهام را برداشتم و به دفتر او رفتم تا با هم صحبت کنیم. در حال تمیز کردن اسلحه بودم که ناخودآگاه شلیک شد و تیر به سر او برخورد کرد.»
اعتراف
در حالی که متهم ادعا میکرد قصد قتل نداشته و شلیک اشتباهی باعث مرگ شریکش شدهاست در بررسیهای فنی مشخص شد وی با تصمیم قبلی و به صورت عمدی به سوی مقتول شلیک کرده و او را به قتل رساندهاست. بنابراین متهم مورد بازجویی فنی قرار گرفت و صبح دیروز به قتل فرجاد اعتراف کرد. تحقیقات از متهم برای بر ملا شدن زوایایی پنهان حادثه ادامه دارد.
نقشه قتل داشتم
متهم مرد جوانی است که پس از تناقضگوییها در نهایت به قتل مدیر شرکت اعتراف کرد و گفت با نقشه قبلی وارد محل کار فرجاد شده و او را به قتل رساندهاست.
ستار با مقتول چطور آشنا شدی؟
ما با هم شریک کاری بودم و چند سالی بود با هم کار میکردیم. البته دفتر کار من هم در همان ساختمان است. مقتول در واحد شماره ۱۲ بود و دفتر کار من در واحد شماره ۱۱ است. من همراه همسرم کار میکردم و مقتول تنها بود.
به چه کاری مشغول بودید؟
در کارهای زیادی سرمایهگذاری میکردیم. مقتول وضع مالیاش خوب بود و علاوه بر خرید و فروش زمین برجساز هم بود. البته کاری که ما با هم شراکتی انجام میدادیم خرید و فروش تجهیزات پزشکی بود.
چه شد که تصمیم گرفتی او را به قتل برسانی؟
ما رابطه خوبی داشتیم، اما مدتی قبل اختلاف مالی پیدا کردیم. البته من از رفتار او خیلی خوشم نمیآمد، اما اختلاف اصلی ما مالی بود و من از او چند میلیارد طلب داشتم، اما فرجاد مدعی بود اشتباه میکنم.
چرا شکایت نکردی؟
مدارک و اسنادی مبنی بر طلبم نداشتم و به همین خاطر تصمیم گرفتم دوستانه اختلاف مالی را حل کنم. چند باری با او صحبت کردم، اما نتیجه نداد و در نهایت تصمیم به قتل گرفتم.
چه زمانی نقشه قتل را طراحی کردی؟
دو روز قبل از حادثه تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. قبل از آن فکر میکردم به نتیجه برسم.
فکر نمیکردی شناسایی شوی؟
نه، چون با نقشه قبلی اقدام به قتل کردم. من قبل از حادثه کاغذی روی دوربین مداربسته راهرو گذاشتم تا زمانی که وارد دفتر فرجاد میشوم تصویرم ضبط نشود، اما بدشانسی آوردم، چون قبل از حادثه خدمتکار برای تمیز کردن راهرو وارد ساختمان شدهبود و وقتی چشمش به کاغذ روی چشمی دوربین میافتد، آن را بر میدارد. حتی پس از قتل هم به دوربینها آسیب زدم، اما دستم رو شد.
اسلحه را از کجا آوردی؟
اسلحه متعلق به خود مقتول بود. اصلاً همون اسلحه باعث شد، نقشه قتل را طراحی کنم.
چطوری؟
فرجاد به من گفت کلت کمری خریدهاست و من هم تصمیم گرفتم با همان اسلحه او را به قتل برسانم. آن روز به دفترش رفتم و وقتی مرا دید اسلحه را از کشوی میزش بیرون آورد و گفت ببین چه اسلحه خوشدستی خریدهام. من اسلحه را از او گرفتم و فرجاد گفت مواظب باشم اسلحه مسلح است و همان لحظه به سوی او شلیک کردم که تیر به دهانش اصابت کرد.
پس از قتل چه کار کردی؟
من فکر میکردم، هنوز روی دوربین کاغذ است و به همین دلیل به آرامی از دفتر فرجاد بیرون آمدم و به دفتر خودم رفتم تا اگر مأموران دوربینها را چک کنند، ببینند من از دفتر خودم بیرون آمدهام و از ساختمان خارج شدهام. پس از حادثه به خانهام رفتم و همسرم نیز پشت سر من به خانه آمد. لباسهایم لکههای خون داشت و بوی باروت میداد، عوض کردم و از خانه بیرون رفتم، چون خیلی بیقرار بودم تا اینکه همسر مقتول با من تماس گرفت و گفت فرجاد به تلفنهای او جواب نمیدهد و از من خواست به دفتر او بروم و خبری از او بگیرم.
به محل حادثه بازگشتی؟
نه. من از سرایدار خواستم با کلید یدک وارد دفتر فرجاد شود و از او خبری بگیرد.
پشیمانی؟
بله. خیلی پشیمان هستم وای کاش تصمیم عاقلانهای میگرفتم.